پیرمرد عصبانی در اتاق معاینه منتظر نشسته بود و با بی حوصلگی به وسایل معاینه چشم غره می رفت. پزشک وارد شد، بوی تخمه بو داده فضای اتاق را پر کرده بود.
- سلام
- سلام
پزشک بدون سوال شروع به وارسی گوش بیمار کرد و سپس با دست به دهانش اشاره کرد. پیرمرد قبل از اینکه دهانش را باز کند سرفه اش گرفت و با لکنت گفت: این .. سرفه ها ... امانم را ... بریده است.
- دهانت را بیشتر باز کن!
پس از مکثی کوتاه از اتاق بیرون رفت و منشی، خانم جوانی را به اتاق معاینه راهنمایی کرد و از پیرمرد خواست به اتاق پزشک برای گرفتن نسخه اش برود.
پیرمرد حق به جانب به منشی خیره شد و گفت: من که هنوز به دکتر نگفتم مشکلم چیه؟!
- باشه پدر جان برو این اتاق بهشون بگو.
کمتر از دو دقیقه بعد پزشک وارد اتاق شد و به همان شیوه ابتدا گوش و سپس بینی و حلق دختر را وارسی کرد. دختر جوان بدون اینکه منتظر سوالات پزشک باشد گفت: هر سال زمستان سردردهای عجیبی میگیرم طوریکه هیچ کاری نمی تونم انجام بدم فکر میکنم سینوزیت باشه.
پزشک ابروهایش را بالا انداخت و خیلی شمرده گفت: شما مبتلا به نوعی میگرن هستید.
- میگرن؟
- بله میگرن، علتش هم انحراف بینی است.
- یعنی انحراف بینی باعث میگرن میشه؟
پزشک سرش را به نشانه مثبت تکان داد و به اتاق کناری رفت. منشی، خانمی را که کودکی در بغلش گرفته بود به اتاق راهنمایی کرد و رو به دختر جوان گفت: شما بفرمایید این اتاق.
دختر جوان با تعجب از اتاق بیرون رفت و بوی ملایم عطرش رو با خودش به اتاق پزشک برد، روبرویش نشست و به دستان گوشتالویی که مشغول نوشتن نسخه بود خیره شد.
- آقای دکتر، خدا چه سرگرمی های جالبی برای بنده هاش درست کرده.
پزشک سرش را بلند کرد و چشمهایش را با تعجب به دختر دوخت و گفت چی؟!
- منظورم اینه که آدمها مریض بشن، دکتر برن، بعضی ها هم درس بخونن، دکتر بشن، خلاصه همه سرشون گرمه.
پزشک سرش رو به نشانه تاسف دو بار تکان داد و مهرش را بر سر نسخه کوبید و از پشت میزش بلند شد و به اتاق معاینه رفت.
بچه ها توی محل کار به من می گن دکتر کویین
حتی رییسمون وقتی حالش خوبه می گه پزشک دهکده
چون خیلی وقتا به دادشون رسیدم
حتم دارم؛
کارگران در تمام جاده ها مشغول کارند!
همه راه هایی که تو را به من میرسانند در دست تعمیرند!
اگر نه تو حتما می آمدی....
اتاق پر بیمار های جور وا جور بود پیر و جوان و کودک زن و مرد پزشک نگاهی به بیماران کرد و گفت هر کی سرما خورده سمت راست بنشینه یک عده ای بلند شدن و رفتن سمت راست
رو بسمت مریض های سمت راستی کرد گفت همه برن شلغم بخورن و اسپند دود کنن
مریض ها یک یک از در خارج شدن
سپس رو به بقیه بیماران کرد شما هم اول اسپند دود کنین و بعدش هم شلغم به خوردید تا سرما نخورین
سپس اتاق معاینه را ترک کرد تا سری به بنگاه بزند تا آپارتمانهایی که ساخته اس را قول نامه کند
دورتر بایست! مهربانی هایت دلتنگی ام را بیشتر میکند
به خلوتگاهم سر بزن
و بشکن این سکوت تنهایی را
و مرا ببر به جایی که
سکوت معنی همه ی حرف های ناگفته است!
آنجا که احساس زلالم قابل درک باشد ...
حتـــی اگــــر بــَـرگــــردیــ
دیگــــر دوســتَتـــ نَخـــواهــمــ داشـتـــ
.
.
.
ایـــن روزهــــا دروغ زیـــــاد میگُــــویـمــ...
بعضی ها هم توی وبلاگشون داسبان قشنگ بنویسن و بعضی ها هم بخونن...... عالی بود۲۸
دکترها این روزها خیلی قیافه می گیرن
نگفتی ناراحت بشه
salam...kheyli khoshgel bud...bhem bsaaaaaaaaaar